زمان جاری : یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 - 9:51 بعد از ظهر
تعداد بازدید 115
|
نویسنده |
پیام |
hamed6314
کاربر انجمن
ارسالها : 58
عضویت: 19 /11 /1396
محل زندگی: دهدشت
سن: 29
تشکر شده : 16
|
وظايف ما در برابر برداشتهاي خام کودکان
پس از آشنايي اجمالي با برداشتهاي خردسالان و کودکان دربارهي مفاهيم ديني، به ويژه خداوند، اين پرسش مطرح ميشود که وظيفهي ما در برابر اين برداشتها چيست؟ آيا ميتوانيم کودک را به خاطر اين برداشت سرزنش کنيم؟ آيا بايد از بيان برداشتهاي او جلوگيري کنيم يا وظايف ديگري بر عهدهي ماست؟
ما در برابر اين برداشتهاي کودکانه، سه وظيفه داريم:
1. آگاه شدن از برداشتها با مطالعهي کتابها و مقالاتي که در اين زمينه نوشته شده است يا بهره بردن از نظر کارشناسان و حضور در جلسات مشاورهي مذهبي؛
2. کشف مفاهيم ناقص و نادرست موجود در اذهان کودکان؛
3. تلاش براي زدودن آنها.
مهمترين کار اين است که تلاش خود را معطوف به نفي اشتباهها و کمبودهاي موجود در اين برداشت نماييم، بدون آنکه براي تصحيح آنها، به سخن گفتن دربارهي مفاهيم انتزاعي و استدلالهاي مشکل متوسل شويم. مفاهيم انتزاعي را بايد به زماني موکول کرد که استعداد لازم براي فهم آنها در کودک پديد آمده باشد؛ براي نمونه، خردسال شما (3 تا 6 سال) ميپرسد که خدا کيست و همانند کيست؟
در اين شرايط پاسخها را بايد به انسانانگاري او معطوف کرد و گفت که خدا مانند ما نيست. او دست و پا ندارد. او ما را ميبيند ولي مانند ما چشم ندارد. او سخن ما را ميشنود، ولي گوش ندارد. او زندگي ميکند، ولي نه در خانهاي مثل خانههاي ما. در پاسخ به کودک 6 تا 9 ساله، بايد به نفي تصور انساني با نيروهاي فوق العاده يا شباهت به نور و شعلهي آتش تمرکز کنيم و آن ذهنيت را بزداييم.
اطلاعات موجود دربارهي تصور کودکان از خداوند ميتواند ما را در درک بهتر فضاي شناختي کودکان ياري دهد. با آشنايي از اين فضا، تحمل ما در برخورد با نگرشهاي کودکان بيشتر ميشود. والدين آگاه به مسائل ذهني کودکان خود، نه تنها براي خامانگاري و برداشتهاي انسان گونه کودکان از خداوند، دچار نگراني و واکنش منفي نميشوند، بلکه ميکوشند با بهرهگيري از اين تصورات، پلي براي رسيدن به اهداف آموزشي و تربيتي خود بسازند و کودک را در غنيسازي افکار خداشناسياش ياري دهند.
کودکان و پایه های خداشناسی
مقدمه
براي ياد دادن هر موضوعي، به ايجاد شرايطي خاص نياز است تا يادگيرنده را در فهم بهتر و همراهي بيشتر با ياددهنده ياري دهد. در آموزش مفهوم خداوند نيز وجود اين شرايط ضروري است. پدر و مادري که قصد دارند دربارهي خداوند با کودک سخن بگويند، بايد به برخي از قوانين بيشتر توجه کنند تا نتايج بهتري به دست آورند. لازم است والدين به زمينههاي اوليهاي که در وجود کودک به وديعت نهاده شده است، توجه بيشتر نمايند و سپس با درک موقعيت کنوني فرزند خود، مسائل خداشناسي را مطرح سازند. در اين نوشتار، به برخي از پايهها و قوانين خداشناسي کودکان اشاره ميکنيم:
1. تکيه بر تمايلات فطري کودک
اساس اوليه پذيرش دين، در فطرت تمام کودکان وجود دارد و کودک از خردسالي به قدرت و نيروي مافوق که ميتواند نيازمنديهاي او را برطرف سازد، توجه دارد؛ بنابراين، يکي از اساسيترين ويژگيهايي که ميتواند در آموزش معارف ديني به ما کمک کند، وجود تمايلات فطري در کودک است. زيربناي بسياري از رفتارهاي آدمي در عناصري است که انسان سايههاي آن را با خود به دنيا ميآورد. بنابر اعتقاد اسلامي، کودک با باور دين و اعتقاد به مسائل اساسي آن از قبيل خداوند، به دنيا ميآيد که در سورة روم، آيهي 30 بدان اشاره شده است.
« فَأقِم وَجهَکَ لِلَّدِينَ حَنِيفاً فِطرَتَ اللهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيها لا تَبدِيلَ لِخَلقِ اللهِ ذلِکَ الِّدينُ القَیِّم؛ پس روي خود را با گرايش تمام به حق، به سوي اين دين کن، با همان سرشتي که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرينش خداي تغييرپذير نيست...».
علاقهمندني کودک به دين و خدا اکتسابي نيست، بلکه اين علاقه در او وجود دارد و در سنين پس از بلوغ شکوفا ميشود. آموزشهاي ما عهدهدار حفظ، حراست و تقويت اين تمايلات است و در صدد پرورش آنها هستيم. کودکي نياز ندارد که خدا را به او بقبولانيم، بلکه بايد باور فطري به خدا را در او حفظ و شکوفا نماييم. براي نيل به اين منظور بايد با بيان آثار رحمت الهي و آکنده ساختن قلب و عقل کودک از اين آثار و نيز يادآوري نعمتهاي بهشتي در آخرت، سراسر وجود او را از اين حب عاطفي سرشار ساخته، مايه ايمان قوي او در آينده باشيم. در اين باره امامسجاد(عليهالسلام) فرمودند: « خداوند به حضرت موسي(عليهالسلام) وحي نمود که؛ مردم را به من علاقهمند کن و آنان را نيز نزد من محبوب ساز. موسي(عليهالسلام) پرسيدند: « چگونه؟ » وحي آمد: « نعمتهاي مرا براي آنان بازگو کن، آنان خود عاشق من خواهند شد »
2. توجه به فضاي روانشناختي مخاطب
يکي از مهمترين نکات در آموزش مفهوم خدا به کودکان، توجه به فهم کودکان از اين مفهوم است. در اين زمينه دانستن چند نکته ضروري به نظر ميرسد:
الف- باور داشته باشيد که فرزند شما خلاقيت بسیاري براي يادگيري دارد. گاهي، قدرت يادگيري و سرعت انتقال مطالب در خردسالان و کودکان به قدري زياد است که والدين را شگفت ميکند.
ب- کودکان در چهار تا پنج سالگي، با نمادسازي و الگوسازي به تفکر ميپردازند. در اين گروه سني، کودکان براي بيان احساس ترس و اضطراب خود، آنها را به شکل هيولا يا غول به تصوير ميکشند و چيزهاي خوب را به صورت فرشته يا موجودات دوستداشتني ترسيم ميکنند. براي انتقال مفاهيم خير و شر به فرزندتان در اين سنين، بکوشيد از الگوهايي مشابه نمادهاي ياد شده استفاده کنيد.
ج- تصوير کودکان از خوبي و بدي، ميتواند ايمان آنها را تحت تأثير قرار دهد. کودکان، به تدريج، با احساساتي همچون مرگ، گناه و خشونت آشنا ميشوند. از سوي ديگر، احساساتي مانند اميد، اعتماد و شوق را نيز تجربه ميکنند. متأسفانه، بسياري از لوازم در دسترس کودکان (بازيهاي رايانهاي، برنامههاي تلويزيوني، اسباببازيها و...) خوبي و بدي را به گونهاي معرفي ميکنند که پيوندي با ايمان و اخلاق ندارد؛ خشونت و قتل، سرگرمي و بازي است، کسي که در بازي رايانهاي مورد حمله قرار ميگيرد، دردي احساس نميکند، پيروزي، تنها هدف بازي است و هيچ گونه حسابرسي و پاسخگويي وجود ندارد.
بکوشيد با گفتوگوي مناسب، از آسيب برداشتهاي نادرست کودکان دربارهي مفاهيم خوب و بد جلوگيري کنيد.
د- تقليد، نخستين گام در يادگيري کودکان است.
کودکان در مراحل اوليهي زندگي خود چيزهاي خيرهکنندهاي ميآموزند؛ سخن گفتن، راه رفتن، دويدن، پريدن، پوشيدن کفش و لباس، غذا خوردن با استفاده از قاشق و چنگال و... تمام اين رفتارها با تقليد آموخته ميشوند. چشم و گوش بچهها، مشتاقانه، به دنبال جذب چيزهايي است که در اطراف آنها ميگذرد. آنها ايمان را نيز با همين روش ميآموزند. کودک خردسال، با ديدن پدر و مادرش ياد ميگيرد که چگونه دعا کند، چگونه به قرآن و اماکن مذهبي احترام بگذارد، چگونه اميدوار باشد و چگونه به آنچه حقيقت دارد يا زيبا و خوب است، عشق بورزد.
3. استفاده از موقعيتهاي گوناگون
لازم است براي انتقال موفقتر مفاهيم ديني، از موقعيتهاي گوناگون و روشهاي متنوعي استفاده کرد. در برخي شرايط، کودکان آمادگي بيشتري براي درک حضور خداوند و ارتباط گرفتن با او را از خود نشان ميدهند. در چنين شرايطي، والدين هوشمند اطلاعات مورد نياز آنان را افزايش ميدهند، انس با خداوند را در او ايجاد کرده، مسير خدايي شدن کودک را هموارتر ميسازند؛ شبهاي قدر، دعا و نيايش، طرح آرزوها و خواستهها با خداوند، آغاز سال تحصيلي، جشن تولدها، زماني که کودک هديهاي دريافت ميکندن، زمان حضور در مکانهايي مانند مساجد، سفرهاي زيارتي، سکونت در منزلي نوجوانان، هنگام خريد وسيلهي نقليهي جديد و ديگر مواردي که به نوعي پيام برخورداري از نعمت خداوند در آن موج ميزند و کودک خود را آمادهي شکرگزاري از خداوند و حمايتجويي از ذات مقدس او ميکند.
4. رعايت اصل تدريج
والدين نبايد انتظار داشته باشند که فرزندانشان در زمان کوتاهي، تمام مسائل توحيدي و صفات خداوند متعال را بشناسند و به دنبال آن، همهي دستورهاي خداوند را اجرا نمايند. چنين توقعي، بسيار خطرناک و آسيبزا ميباشد. لازم است و الدين، به تدريج و از ابتدا، زمينه را در کودک به وجود بياورند و اطلاعاتي به فراخور درک و نياز کودک، دربارهي خدا و برنامههاي زندگي او، يعني دين، ارائه کنند. رعايت اين اصل، در آموزههاي ديني ما به خوبي ديده ميشود؛ امامصادق(عليهالسلام) ميفرمايند: « وقتي بچه سه ساله شد، «لاالهالاالله» را يادش بدهيد. سپس او را رها کنيد تا به سه سال و هفت ماه و بيست روز برسد؛ آن گاه «محمدرسولالله» را يادش بدهيد. سپس تا چهار سالگي رهايش کنيد و در اين سن صلوات بر محمد(صلياللهعليهوآله) را يادش بدهيد.»
در اين باره، بجاست که به داستان زير توجه نماييد: روزي از «سهل شوشتري»، که از عرفاي بزرگ و اهل کرامات بود، پرسيدند: «چگونه به اين مقام رسيدي؟» گفت: «در کودکي، نزد داييام زندگي ميکردم. وقتي هفت ساله بودم، نيمه شبي از خواب برخاستم. داييام را ديدم که رو به قبله نشسته و عبايي به دوش کشيده و مشغول نماز خواندن است. از حالت او خوشم آمد. کنارش نشستم تا نمازش تمام شد. آن گاه از من پرسيد:
«پسر، چرا نشستهاي برو بخواب!»
گفتم: «از کار شما خوشم آمده است و ميخواهم پهلوي شما بنشينم».
گفت: «نه، برو بخواب!» من به اصرار دايي خوابيدم.
شب بعد نيز از خواب بيدار شدم. باز همان صحنه تکرار شد و من کنار دايي نشستم. اين بار به دايي گفتم: «دوست دارم هر چه شما ميگوييد، من هم تکرار کنم.» دايي مرا رو به قبله نشانيد و گفت: «يک مرتبه بگو: «يا حاضر و يا ناظر». من هم تکرار کردم. سپس دايي گفت: «براي امشب کافي است. حالا برو بخواب.» اين کار چند شب تکرار شد و هر شب عبارتي را که از دايي آموخته بودم، چند بار تکرار ميکردم. کمکم وضو گرفتن را هم آموختم و پس از آن که وضو ميگرفتم، هفت بار ميگفتم: «يا حاضر يا ناظر». کار به جايي رسيد که من بدون اين که نزد دايي بروم پيش از اذان صبح بيدار ميشدم. پس از نماز تسبيح به دست ميگرفتم و پيوسته تکرار ميکردم: «يا حاضر يا ناظر» و از اين کار لذت روحاني ميبردم تا اين که، به تدريج، در سلوک معنوي خود پيشرفت کرم و به اين مقام و مرتبه رسيدم.
5. پيوند خداشناسي با مسائل روزمره کودک
چنانچه اطلاعات ديني، به ويژه مسائل مربوط به خداشناسي، با مسائل روزمرهي کودک پيوند زده شود، تأثير شگرفي در ارتباط گرفتن کودکان با اين مفاهيم رخ ميدهد. وقتي شما به کودک خود مي گوييد که غذايي که در اختيار او قرار گرفته است، هديهاي از خداست، بهتر توانستهايد او را با پروردگارش آشنا سازيد. در قرآن کريم، هنگامي که حضرت ابراهيم (عليهالسلام) به معرفي خداوند ميپردازد، او را با نيازهاي مخاطبان پيوند ميزند و ميفرمايد: «آن کس که مرا آفريده، همو راهنماييام ميکند، و آن کس که به من خوراک ميدهد و سيرابم ميگرداند و چون بيمار شوم، او مرا درمان ميبخشد و آن کس که مرا ميميراند و سپس زندهام ميگرداند، و آن کس که اميد دارم روز پاداش، گناهم را بر من ببخشايد.
بهرهگيري از اين روش سبب ميشود کودک با خدايي آشنا شود که انسان و موجودات جهان را آفريده و پشتيبان بيپناهان است، از راه الهام با بندگانش سخن ميگويد، راهنماياني براي اصلاح امور انسانها فرستاده و هدفي براي زندگي انسان در نظر گرفته است. خداوند فراسوي مرزهاي فرهنگي، طبقات اجتماعي، جنسيت و نژاد را مينگرد. تصوير کردن چنين خدايي براي کودکان، بر اخلاق و رفتار آنان تأثير شگرفي خواهد گذاشت، به گونهاي که هميشه به ديگران با ديدهي احترام بنگرد.
6. تاخير آموزشهاي جدي تا شکلگيري مقدمات ذهني
کودک در مرحلهي بلوغ، از تفکر عيني به سوي تفکر انتزاعي حرکت ميکند. البته اين حرکت، تدريجي است. نوجوان، در توجيه مسائل، از خيالپردازيهاي کودکانه فاصله ميگيرد و به سوي مسائل منطقي پيش ميرود. دربارهي علت پديدهها فرضياتي در ذهن ميسازد و آنها را آزمايش ميکند. اين فرضيات، ابتدا با عناصر مادي محدود ميگردد، ولي به تدريج اين عناصر کنار گذاشته شده ميشود و تفکر شکل نمادين و انتزاعي ميگيرد. پس فرضياتي خارج از حوزهي تجارت خود وضع ميکند و با استفاده از دلايل، آن را رد مينمايد يا ميپذيرد. در نتيجه، نوجوان خدا را به صورتي انتزاعي و جزو مجردات ميداند و درمييابد که خدا طبيعتي غيرمادي و روحاني دارد. گاهي، در بين نوجوانان هنوز حالت انسانپنداري خداوند ديده ميشود که شايد بتوان آن را ناشي از کم بودن درجه هوشي يا بيعلاقگي به مسائل ديني دانست.
اين مطالب علمي بدين جهت بيان شد که بدانيم تحول مفهوم خدا، همگام با رشد شناختي کودک ميباشد و هر دوره داراي ويژگيهاي انحصاري است؛ بنابراين، بهتر ميباشد، طرح بسياري از مسائل اعتقادي تا دورهي تفکر صوري (نزديک بلوغ) به تأخير افتد. انتظار ميرود که در اين مرحله، نوجوان به دليل افزايش توانمنديهاي ذهني و شناختي، مسائل اعتقادي را با تفکر، تدبر و تأمل بپذيرد و تا پايان عمر از آنها حفاظت نمايد.
7. شرح ماهيت ايمان براي کودکان
ايمان يکي از مفاهيم پايه براي آموزش خداوند به کودکان است. والدين با تشريح اين مفهوم، خواهند توانست مفاهيم ديگر و نيز فضاي ايماني خود را تا اندازهاي به کودکان و دنياي شناختي آنان نزديک سازند و آنها را در جريان اين فضا قرار دهند. براي توضيح دادن ماهيت ايمان، با در نظر گرفتن سطح بلوغ فکري فرزندتان و نيازهاي ويژهاش، يکي از راههاي زير را انتخاب نماييد:
به فرزندتان يادآوري کنيد که چه چيزهاي ديگري در زندگي ما وجود دارد که آنها را به عنوان عقيده پذيرفتهايم. به ويژه مواردي را بيان نماييد که تجربه کرده است؛ براي نمونه، تو ايمان داري وقتي راه ميروي، از زمين جدا نخواهي شد. تو ايمان داري که دارو سبب بهبود بيماري ميشود، هر چند که از ساز و کار درماني آن بيخبري.
به دليل اعتمادي که به والدينت داري از آنان اطاعت ميکني، هر چند گاهي ممکن است دليلي براي اين کار نداشته باشي.
خيلي از چيزها ديدني نيستند، بوي خوش گل، اکسيژن، امواج تلويزيون، عقل و هوش و...، ولي وجود دارند. خدا هم از آفريدهها و آثارش شناخته ميشود. چشم ما فقط جسمها را ميبيند. خدا جسم نيست تا چشم ما او را ببيند: «چشمها نميتوانند او را ببينند». تو ميتواني خدا را در عمق دلت احساس کني. شما ميتوانيد براي فرزندانتان داستاني دربارهي ايمان تعريف کنيد؛ داستان انسانهايي که با تکيه بر ايمانشان کارهاي درخشاني کردهاند، مانند پيامبران، رهبران ديني و اصلاحگراني که با توکل بر خدا، تمام مشکلات را تحمل نمودند تا مردم را به موفقيت و پيشرفت مادي و معنوي سوق دهند.
شما ميتوانيد براي فرزندتان نمونههايي بياورد که محدوديت درک انسان و رازآلود بودن ذات خدا را نشان دهد: هنگامي که در حال خواب ديدن هستيم، خودما نميدانيم که خواب ميبينيم، ولي وقتي از خواب برخيزيم، متوجه ميشويم که خواب ديدهايم. ما حتي ميتوانيم خواب ببينيم که از خواب بيدار شدهايم يا خواب ببينيم که در حال خواب ديدن هستيم.
8. همراه سازي يادگيري با تجارب خوشايند
کودکان ما پيوسته ميآموزند و به هر چيزي که فرا ميگيرند، احساس تازهاي مييابند. بايد بکوشيم آموختههاي آنها با تجارب خوشآيند و دوستداشتني همراه باشد. وقتي موضوعي را با احساس خوشنودي همراه باشد، انسان آن را با راحتي، رضايتمندي و رغبت به خاطر سپرده، ديرتر فراموش ميکند. بر اين اساس، بايد زيباترين و خوشآيندترين اوقات کودکان و نوجوانان در کانون خانواده، زماني باشد که بزرگترها، به ويژه پدر و مادر، آمادهي اعمال معنوي، مانند نماز، مطالعهي کتابهاي ديني و... ميشوند.
کودکان با ديدن چندبارهي حالات معنوي والدين خود، از احساسي بسيار لطيف و خوشآيند سرشار و به برنامههاي ديني علاقهمند ميشوند. بر همين اساس، در توصيههاي قرآني آمده است که انسان مذهبي بهترين و جذابترين حالتهاي ظاهري و باطني را هنگام انجام برنامههاي ديني همچون نماز و حضور در مسجد داشته باشد.
هر چه الگوهاي بزرگسال براي بچهها مطلوبتر و محبوبتر باشن، تأثيرپذيري بيَتر و پايدارتر ميشود. از اين رو، والديني که ميخواهند فرزندانشان باورها و رفتارهاي مطلوبشان را مورد توجه کامل قرار داده، وجودشان آراسته به ويژگيهاي مورد نظر بشود، بايد ابتدا، همواره بکوشند که رفتارشان محبتآميز باشد تا دلهاي آنان را به دست آورند، زيرا هر چه پيوندهاي عاطفي ميان ايشان بيشتر باشد، همانندسازيها افزونتر ميشود. در اين شرايط، ديگر نياز چنداني به پند، اندرز و موعظه مستقيم نخواهد بود.
برگرفته از کتاب (مخاطب شناسی 2 کاری از مدیریت پژوهش و تولید محتوا)
|
|
پنجشنبه 06 اردیبهشت 1397 - 15:33 |
|
تشکر شده: |
|
|
تشکر شده: |
1 کاربر از hamed6314 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند:
moslem1397 & |
|
برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.